نیوشانیوشا، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 4 روز سن داره

نیوشا , پرنسس من

سفر به تهران و مهمونی

سلام گل گل بلا خوبی؟ عزیزم اخر هفته گذشته رفتیم تهران و چه بسیار خوش گذشت. شبش که تو ماشین خوابیدی و نزدیکای سحر رسیدیم خونه خاله مهناز. بیچاره رو بد خوابش کردیم شب اول ماه رمضان بود و  متاسفانه خیلی شرمنده خاله شدیم. بعد نماز صبح خواستیم بخوابیم اما تو که انگار فهمیده بودی اینجا آَشنا نیست هی گریه کردی و زجه زدی تا خود صبح . حدودای 6 صبح خوابیدی و تا 8 منم تونستم کمی استراحت کنم. اخه  همه سحر تا صبح رو سرفه کردم . خیلی بد صبح بلند شدیم صبحونه خوردیم و کمی بعد حاضر شدیم بریم خونه خاله مریم دوست بسیار خوبم از بچه های نی نی سایت. که برای ناهار دعوتمون کرده بود و بخاطر ما از کارش مرخصی گرفته بود. ناهر رو خوردیم و شما...
22 تير 1392

استخر+ نمایشگاه کودک+ عروسی

خوشکل نق نقوی مامان سلام. توی این یکی دو هفته ای که گذشت یه روز جمعه رفتیم باغ بابایی. اون روز خودمون تنها بودیم و از اتفاق استخر رو پر میکردن. اما مگه اروم و قرار داشتی همش میخواستی بری تو اب از اولش تو اب بودی و منم که دست تنها بودم مجبور بودم نگهت دارم که خدای نکرده نیفتی و برا همین عکسای توی استخر رو نتونستم بگیرم اما بعدش که لباساتو عوض کردم ( اخه اب خیلی سرد بود و تمام جونت یخ زده بود) نشستی لبه استخر و من هم تونستم چند تایی عکس بگیرم ازت. قربونت برم که اینقدر ذوق میکنی برای استخر و آب بازی.   یه روز نمایشگاه کودک بود و با یکی از دوستام رفتیم نمایشگاه. یه عالمه سی دی و خمیر بازی و اینا برات خریدم.و البته اینم بگم ک...
20 تير 1392

مهمونی و مسافرت

سلام گل گل طلا جونم برات بگه که هفته اخر خرداد هفته ی خیلی خیلی بدی بود. تو این هفته بابایی دوبار تصادف کرد که خدا واقعا دوستمون داشت و به خیر گذشت. روز پنجشنبه ٣٠ خرداد هم من حال خیلی خیلی بدی داشتم از صبح سرگیجه و حالت تهوع. یکی دو ایوان اب جوشه نبات درست کردم خوردم اما دیدیم نه حالم اصلا خوب نمیشه تو هم که نققققققققققققققققق... زنگ زدم بابایی اومد رفتیم بیمارستان سرم زدم و امپول. اما نمیدونم امپوله چی بود که گردنم گرفت و بسیار بسیار حالم بد بود. زنگ زدم خاله افسانه اومد پیشمون و کلی زحمتش دادم اما واقعا مستاصل بودم و جز خاله . کس دیگه ای نیومد به ذهنم که بهش خبر بدم و بتونه خودشو زود بهم برسونه. خلاصه که عصر هم بابایی اومد و...
7 تير 1392
1